میرعلی سیدنقوی؛ غدیر شکیباجمال آباد؛ سیدحسین جلالی
چکیده
همکاریهای استراتژیک راهکار اثربخشی برای ارتقای توان رقابتی بنگاههای تجاری، به ویژه در میان شرکتهای کوچک و متوسط تکنولوژیمحور است، اما شکلگیری این همکاریها بدون توجه به محیط نهادی امکانپذیر نیست. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش رویکرد سیاسی از دیدگاه نظریۀ نهادی در شکلگیری همکاریهای استراتژیک میان شرکتهای تکنولوژیمحور ...
بیشتر
همکاریهای استراتژیک راهکار اثربخشی برای ارتقای توان رقابتی بنگاههای تجاری، به ویژه در میان شرکتهای کوچک و متوسط تکنولوژیمحور است، اما شکلگیری این همکاریها بدون توجه به محیط نهادی امکانپذیر نیست. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش رویکرد سیاسی از دیدگاه نظریۀ نهادی در شکلگیری همکاریهای استراتژیک میان شرکتهای تکنولوژیمحور است. برای دستیابی به این هدف، دادههای مورد نیاز بر اساس منطق نمونهگیری تصادفی ساده و از نمونهای به حجم 308 نفر از مدیران ارشد و اعضای هیئتمدیره شرکتهای تکنولوژیمحور فعال در پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد سراسر کشور گردآوری شدهاند و نقش رویکرد سیاسی در شکلگیری همکاریهای استراتژیک از منظر چهار وجه نظام حقوقی، نظام مالی، نظام ارزشی و اعتماد به روش تحلیل عاملی و مدلهای رگرسیون چندگانه مورد ارزیابی قرار گرفته است. یافتههای پژوهش حاضر بر مبنای نظریۀ نهادی تبیین روشنی از نقش رویکرد سیاسی در شکلگیری همکاریهای استراتژیک فراهم میکند و نشان میدهد مهارتهای برگرفته از رویکرد سیاسی بیشترین میزان تأثیرگذاری در شکلگیری همکاریهای استراتژیک را از منظر نظام مالی و نظام حقوقی دارد. به علاوه، نتایج همراستا با پیشینه نظری بیانگر اهمیت توسعه زیرساختهای نهادی در هر چهار وجه، به ویژه نظام مالی و نظام حقوقی، برای تسهیل شکلگیری همکاریهای استراتژیک و توسعه اقتصاد دانشبنیان است.
الناز نجاتی کریم آباد؛ میرعلی سید نقوی
چکیده
بدون شک، موفقیت سازمانها مرهون بقای آنهاست و این بقا، مرهون حفظ و کاربرد صحیح نیروی انسانی مولّد و کارآمد است. از جمله رویکردهای غالب برای حفظ و نگهداشت منابع انسانی رویکرد پایداری است. در این راستا هدف پژوهش حاضر مطالعه نقش میانجیگری پایداری سرمایه انسانی در تأثیرگذاری افزایش ساعات کاری بر مسئولیتپذیری کارکنان میباشد. روش ...
بیشتر
بدون شک، موفقیت سازمانها مرهون بقای آنهاست و این بقا، مرهون حفظ و کاربرد صحیح نیروی انسانی مولّد و کارآمد است. از جمله رویکردهای غالب برای حفظ و نگهداشت منابع انسانی رویکرد پایداری است. در این راستا هدف پژوهش حاضر مطالعه نقش میانجیگری پایداری سرمایه انسانی در تأثیرگذاری افزایش ساعات کاری بر مسئولیتپذیری کارکنان میباشد. روش تحقیق توصیفی- پیمایشی است، جامعه آماری تحقیق حاضر شامل 360 نفر از کارکنان بانک ملت منطقه شمالغرب تهران میباشد که تعداد 186 نفر با استفاده از فرمول کوکران و با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شد. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه و برای بررسی فرضیههای تحقیق از تحلیل عاملی تأییدی و مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که:1- افزایش ساعات کار تا حد تعادل بر پایداری اثر مثبت دارد، این فرضیه از مدل منحنیالخط ارائه شده در ادبیات تحقیق حمایت میکند؛ 2- اثر مستقیم پایداری نیروی انسانی بر مسئولیتپذیری مثبت؛ 3- اثر مستقیم افزایش ساعات کار بر مسئولیتپذیری مثبت میباشد. علاوه بر این، فرضیههای 1 و 3 در حالت تعادل و توازن تأیید میشود؛ بدین صورت که افزایش بیشازحد ساعات کار نهایتاً نتیجه منفی خواهد داشت.
مصطفی راوند؛ محمدعلی سرلک؛ میرعلی سیدنقوی
چکیده
امروزه چالش حیاتی که سازمانهای دنیا و بهویژه سازمانهای دولتی ایران با آن دست به گریباناند، روزمرگی و فقدان روحیه کاری در جهت رشد و تعالی سازمان و عدم تلاش کارکنان، جهت دستیابی به اهداف و استراتژیهای مدنظر سازمان و بهتبع آن، کاهش سازگاری و انطباق اهداف و استراتژیهای منابع انسانی با اهداف و استراتژیهای سازمان و عدم توجه ...
بیشتر
امروزه چالش حیاتی که سازمانهای دنیا و بهویژه سازمانهای دولتی ایران با آن دست به گریباناند، روزمرگی و فقدان روحیه کاری در جهت رشد و تعالی سازمان و عدم تلاش کارکنان، جهت دستیابی به اهداف و استراتژیهای مدنظر سازمان و بهتبع آن، کاهش سازگاری و انطباق اهداف و استراتژیهای منابع انسانی با اهداف و استراتژیهای سازمان و عدم توجه به مسأله حرفهایگرایی مدیریت در حوزه منابع انسانی بهمنظور استفاده بهینه از قابلیتهای فنی و اخلاقی این سرمایههای اجتماعی است. مقاله حاضر در نظر دارد تا عوامل مؤثر بر حرفهایگرایی منابع انسانی سازمانهای دولتی ایران را مورد بررسی قرار دهد؛ جاییکه بهعنوان شاهراه ورود، نگهداشت و خروج حرفهایها، مهمترین نقش را در رشد و تعالی سازمانها و اجتماع ایفا مینماید. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی- پیمایشی است. تحقیق، شامل 5 متغیر اصلی و 14 متغیر فرعی است که از ادبیات موضوع و مصاحبه با خبرگان مرتبط با حوزه مدیریت منابع انسانی صنعت برق استخراج گردیدهاند. جامعه آماری، کارکنان بخشهای دولتی حوزه برق وزارت نیرو با تعداد 10000 نفر میباشند؛ تعداد نمونه، بر اساس جدول مورگان، 370 نفر به دست آمد و با توجه به پراکندگی نمونه و احتمال عدم بازگشت پاسخهای مورد انتظار، تعداد 600 پرسشنامه به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای توزیع گردید که کار تحلیل دادهها با 480 مورد پالایششده صورت گرفت. بهمنظور تحلیل دادهها از روش تحلیل مسیر و رگرسیون چندمتغیره بهروش گام به گام استفاده شده است که نتیجه تحلیلها، در قالب نقش میانجی انجمن حرفهایگرایی مدیریت منابع انسانی به بخش حاکمیتی دولت پیشنهاد شده است.