پیام کرمی؛ مسعود بسطامی؛ منصور ایراندوست
چکیده
هدف این پژوهش، مدلسازی فرهنگ سازمانی در بستر تحول دیجیتال در سازمانهای دولتی است. روش پژوهش از نوع آمیخته (کیفی-کمی) است؛ بهگونهای که در بخش کیفی از روش فراترکیب و در بخش کمی از رویکرد مدلسازی ساختاری-تفسیری (ISM) استفاده شده است. بدین منظور، ابتدا با بهکارگیری روش فراترکیب، ۱۸ مطالعه کیفی منتخب منتشرشده طی ده سال اخیر در حوزه ...
بیشتر
هدف این پژوهش، مدلسازی فرهنگ سازمانی در بستر تحول دیجیتال در سازمانهای دولتی است. روش پژوهش از نوع آمیخته (کیفی-کمی) است؛ بهگونهای که در بخش کیفی از روش فراترکیب و در بخش کمی از رویکرد مدلسازی ساختاری-تفسیری (ISM) استفاده شده است. بدین منظور، ابتدا با بهکارگیری روش فراترکیب، ۱۸ مطالعه کیفی منتخب منتشرشده طی ده سال اخیر در حوزه فرهنگ سازمانی و تحول دیجیتال، بهصورت نظاممند بررسی و تحلیل گردید. پس از سه مرحله غربالگری، ۲۸۴ کد اولیه استخراج و در نهایت ۱۶ مضمون کلیدی شناسایی شد. سپس، با بهرهگیری از روش ISM و نظرات ۱۰ صاحبنظر، این ۱۶ عامل در قالب یک مدل ششسطحی ارائه گردید. نتایج مدلسازی نشان میدهد که "رهبری تحول" در بالاترین سطح و عوامل "مدیریت تحول"، "نیازهای دیجیتال"، "نیازهای حرفهای سازمان" و "پیشرفت فناوری" در پایینترین سطح (سطح ششم) قرار دارند. سایر عوامل شامل "فرهنگ نوآوری"، "فرهنگ ریسکپذیری (نوع اول)" و "فرهنگ چابکگرایی" (سطح دوم)؛ "فرهنگ همراستایی و هماهنگی"، "فرهنگ مراجعمداری" و "فرهنگ مشارکت و همکاری" (سطح سوم)؛ "توانمندسازی دیجیتال" و "پذیرش فناوری" (سطح چهارم)؛ و "مدیریت تغییر"، "پشتیبانی از فرآیند تغییر" و "فرهنگ ریسکپذیری (نوع دوم)" (سطح پنجم) میباشند. تحلیل میکمک نیز نشان داد که "توانمندسازی دیجیتال" و "پذیرش فناوری" نقش پیوندی و ارتباطی کلیدی در این مدل ایفا میکنند. یافتههای این پژوهش، ضمن ارائه یک چارچوب ساختاریافته، بر اهمیت رویکردی جامع و یکپارچه در ایجاد فرهنگ سازمانی دیجیتال در سازمانهای دولتی تأکید دارد.
حمیده حدادی؛ عباس خمسه؛ تقی ترابی؛ رویا شاکری
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل پارادایمی راهبرد نوآوری با رویکرد تحول دیجیتال در صنعت بانکداری انجام شد. رویکرد این پژوهش کیفی و هدف آن کاربردی است. جامعه مشارکتکنندگان شامل مدیران و کارشناسان خبره در صنعت بانکداری و اساتید دانشگاهی در حوزه راهبرد نوآوری و تحول دیجیتال است. نمونهگیری بهطور هدفمند و با استفاده از روش گلوله برفی انجام ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل پارادایمی راهبرد نوآوری با رویکرد تحول دیجیتال در صنعت بانکداری انجام شد. رویکرد این پژوهش کیفی و هدف آن کاربردی است. جامعه مشارکتکنندگان شامل مدیران و کارشناسان خبره در صنعت بانکداری و اساتید دانشگاهی در حوزه راهبرد نوآوری و تحول دیجیتال است. نمونهگیری بهطور هدفمند و با استفاده از روش گلوله برفی انجام و پس از مصاحبه با 14 نفر از خبرگان، اشباع نظری حاصل شد. برای گردآوری دادهها از مصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد. تدوین مقولههای زیربنایی راهبرد نوآوری با روش داده بنیاد و در سه مرحله شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی با استفاده از نرمافزار Maxqda انجام شد. نتایج نشان داد بر اساس مدل پارادایمی پژوهش، الزامات قانونی، تغییر نیازها و انتظارات مشتریان، توسعه سریع فناوریهای تحولآفرین و نقشآفرینان جدید صنعت مالی بر راهبرد نوآوری با رویکرد تحول دیجیتال تأثیر میگذارند. راهبرد نوآوری شامل انواع نوآوری، سطوح نوآوری، انجام نوآوری و ارزیابی اثربخشی نوآوری است. فرهنگ نوآوری دیجیتال، قابلیت همکاری و مدیریت استعدادهای دیجیتال بستر لازم را فراهم میآورند. از سوی دیگر، سطح بلوغ مدیریت دانش، ظرفیت جذب و یادگیری بانکها، هوش تجاری، موانع سازمانی و موانع کلان نقش مداخلهگر را ایفا میکنند. درنهایت، اعتبارسنجی مشتریان با هوش مصنوعی، بانکداری باز، بهروزرسانی سیاستها و قوانین در حوزه مالی، حکمرانی دیجیتال و نظارت هوشمند، خودکارسازی فرآیندهای هوشمند، مدیریت تجربه دیجیتال مشتریان و کارکنان، مدیریت داده و زیرساخت، مدیریت هوشمند ریسک، نوسازی راهبردی و نوآوری دوسویه در صنعت بانکداری منجر به ارزشآفرینی دیجیتال جهت ذینفعان و دستیابی به پیامدهای سازمانی و فراسازمانی میشود.
علی محمودی؛ عباس خمسه؛ مهرداد حسینی شکیب
چکیده
توسعه زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات و تجهیز کشورها به منابع اطلاعاتی و ارتباطی برخط، بانکها را با توجه به جایگاه استراتژیکی که در صنعت مالی دارند، در سالهای اخیر از فضای سنتی به بستر بانکداری مبتنی بر زیرساختهای متمرکز و فرا شعبهای سوق داده است. مفهوم بانکداری اجتماعی با تکیه بر ارتقاء فناوری و داده محوری، فضای جدیدی ...
بیشتر
توسعه زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات و تجهیز کشورها به منابع اطلاعاتی و ارتباطی برخط، بانکها را با توجه به جایگاه استراتژیکی که در صنعت مالی دارند، در سالهای اخیر از فضای سنتی به بستر بانکداری مبتنی بر زیرساختهای متمرکز و فرا شعبهای سوق داده است. مفهوم بانکداری اجتماعی با تکیه بر ارتقاء فناوری و داده محوری، فضای جدیدی را در اختیار صنعت بانکداری کشور قرارداده که در این پژوهش شناسایی شاخصهای مؤثر بر فرآیند نوآوری بانکداری اجتماعی با رویکرد تحول دیجیتال مدنظر قرار گرفته است. پژوهش حاضر، از حیث هدف کاربردی بوده و در پژوهشهای کیفی-کمی دستهبندی میگردد. جهت شناسایی شاخصهای مؤثر بر فرآیند نوآوری بانکداری اجتماعی با رویکرد تحول دیجیتال با استفاده از مرور جامع ادبیات و پیشینه پژوهش و روش دلفی، از نظرات اساتید حوزه مدیریت تکنولوژی و نوآوری، مدیران و کارشناسان خبره صنعت بانکداری کشور استفاده شده است. همچنین برای بررسی برازش مدل نظری پژوهش، روش مدلسازی معادلات ساختاری با نرمافزار AMOS مورداستفاده قرار گرفته و با تحلیل عاملی 36 شاخص در قالب 6 عامل کلیدی در زمینه فرآیند نوآوری بانکداری اجتماعی با رویکرد تحول دیجیتال شناسایی و تأیید گردید. نتایج نشان دهنده آن است عوامل کلیدی قوانین و سیاستها، رویکرد نوآورانه، امنیت، ساختار صنعت بانکداری، عوامل اجتماعی و زیرساخت تحول دیجیتال به ترتیب بیشترین تأثیر را در ارائه الگوی نوآورانه بانکداری اجتماعی مبتنی بر تحول دیجیتال در صنعت بانکداری ایران داشته که مدیران ارشد و سیاستگذاران صنعت بانکداری میبایست در جهت تقویت این عوامل بکوشند.